بعضی رفتار ها و برخوردا در طول روز هستند که باعث دلخوری میشه و در نتیجه برای مدت ها ذهن رو درگیر میکنه.
امروز هم یکی از اون روزای مزخرفه ...
یک بحث کوتاه که مربوط میشه به یک سفر سه نفری ، یاداوری شد.
و بخاطر همین رفیق هم سفر ، باعث میشه که با رفتار دستوری و تصمیمات یک نفره و چیدن برنامه در بهترین حالت برای راحتی شخصی ، برنامه رو شکل بده و هیچ احترامی به نظرات بقیه نگزاره.
و در نتیجه طی اتفاقاتی این دو نفر جدا میشن و به تنهایی سفر رو ادامه میدم .
بعد امروز بین حرف ها گریزی زد به شناخت افراد در مسافرتو بحث صبر آدما و ...
کار ندارم کار درست یا غلط رو کی انجام داده ولی شرایط جوری پیش رفت که بعد از اون حرفی که زد با خودم کلنجار میرم که چرا جوابشو ندادم حد اقل کدورت ها و خیلی از مسائل میتونست اونجا ختم بشه... بگذریم!
الان هم از این فشار روحی قصد دارم ذهنمو مشغول کنم با یه چیزی...
یکم تو فضای مجازی میگردم بعدش یه برد DC-DC طراحی میکنم . تا اذ ذهنم پاک بشه...
واقعا از این حالت متنفرم و بی اهمیتی روو ترجیح میدم . اصلا همون سکوت من هم شاید حکمتی بوده ، انشالله که خیره...
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.